دانلود رمان آخرین صاعقه (جلد 2) برای موبایل و تبلت و کامپیوتر
خلاصه داستان:
امتین و بهار بعد از مدتها به هم رسیدند و قراره یه زندگی خوب و آرمانی شروع کنند؛ اما سوالی که پیش میاد اینه که آیا واقعا رامتین سر قول و قرارش میمونه و میتونه به بهارش وفادار باشه؟
و رایان…
داستان زندگی رایان و رازهای پنهانش و این که آیا تا ابد مجرد میمونه و تن به ازدواج نمیده؟ داستان زندگیش چیه؟
پاسخ همگی این سوالات در جلد دوم آخرین صاعقه
دوستان جلد اول رو هم حتما بخونین
مقدمه:
دلِ آدمی به هنگامِ بهار
زمستان را میخواهد
و به وقتِ زمستان بهار را؛
دلتنگ میشود
برای هر آنچه که دور است
آیا باید همیشه بههم رسید؟
بیخیال شو!
بعضی چیزها وقتی که نیستند،
زیبایند!
قسمتی از داستان
ماگ قهوهام رو برداشتم و مزهمزهاش کردم. طعمش بد نبود. به هر حال قهوه بود، نوشیدنی مورد علاقهی من.
به دلیل علاقهی زیادم به موسیقی جز اکثر اوقات به کافی شاپهایی میرفتم که این نوع موسیقی رو پخش کنند؛
اما الان بهخاطر کمبود وقت مجبور شدم، توی ماشین بخورم.
روی صندلی ماشین جابهجا شدم و شناسنامه رو از روی کنسول برداشتم و به اسم بیگانهای که
توش خودنمایی میکرد، خیره شدم: “امیر مدد خانی”
***
بهار:
-نکن
“نوچ” کشیدهای گفتم و بلندتر تکرار کردم:
-نکن!
صدای خندهی ریزش رو مخم بود. درحالی که سعی میکردم خوابم نبره، با چشمهای نیمهباز
سرم رو از روی بالش برداشتم و بهش نگاه کردم. لبخند کم رنگی زد و گفت:
-بیدار شدی؟
لبهام رو جمع کردم و دوباره سرم رو روی بالش انداختم. دوباره دستهای بزرگش رو جلو آورد و شکمم رو قلقلک داد.
کلافهتر از قبل گفتم:
-رامتین نکن، میزنمتها!
این بار صدادار خندید:
دانلود رمان آخرین صاعقه (جلد 2) برای موبایل و تبلت و کامپیوتر
مـنبـع :www.b-roman.ir